غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
در کوچه تو پرچم روضه به سرم خورد یک کاسه پُر خون غمت را جگرم خورد بـا ذکـر شـمـا تـا بـه خـدا اوج گـرفـتـم در موقع توبه پر فطرس به پرم خورد هر روضه که رفتم به درش دست کشیدم دستم ز همان کودکیم خاک حرم خورد شب سیـنه زدم صبح شدم اهل مناجات فیض شب روضه به نماز سحرم خورد هـرگـز نـرود پـشـت در خـانـه اغـیـار پایی که به فرش حـرم شاه کـرم خورد بـایـد بـشـود هر پـسـرش خـادم هـیئت! یک عمر فـقـط نان شما را پـدرم خورد شش دانگ دلـم خـورد بنام تو و زینب وقتی که به شش گوشۀ تو چشم ترم خورد گـفـتـند دل شیـعـه حـسـیـنـیۀ زهـراست نـاز قـدمش روی دل دربـه درم خـورد تقـدیر من از روضه تو قـامت خـم شد چون غصۀ تنها شدنت را کمرم خورد |